- طفره زدن
- کوتاهی کردن، تاخیر، تعلل کردن در کاری، سر دواندن، طفره رفتن
معنی طفره زدن - جستجوی لغت در جدول جو
- طفره زدن
- کوتاهی کردن ویلان زدن سر دواندن کوتاهی کردن و تاخیر در کار سر دواندن، در رفتن: او با مهارت از جواب همه سوالات طفره می زد
- طفره زدن ((~. زَ دَ))
- کوتاهی کردن در کار، در رفتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تفرج کردن
با کفشهای پاره و قدم نامنظم راه رفتن
سرزنش کردن، ملامت کردن، گوشه و کنایه زدن، برای مثال همه حمال عیب خویشتنیم / طعنه بر عیب دیگرآنچه زنیم (سعدی - لغت نامه - طعنه زدن)
فریاد زدن، فریاد و فغان کردن به بانگ بلند
سیلی زدن، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی زدن، چک زدن، توگوشی زدن، کشیده زدن، لت زدن، تپانچه زدن، کاز زدن، سرچنگ زدن، صفع
سرزنش کردن ملامت کردن، کنایه زدن
به خشم آمدن غضبناک شدن
تردد کردن رفتن، یا قطره زدن بر (به)، . . ریختن باریدن: در راه عشق قطره بمژگان زدم چو اشک نعل از برای پی غلطی واژگون زنند یا قطره زدن در... تیز رفتن دویدن
کاغذ و جزآن را با مهره کشیدن برای جلادادن
داد کشیدن فریاد زدن فریاد و فغان کردن ببانگ بلند: دور مرو سفر مجو پیش توست ماه تو نعره مزن که زیر لب می شنود ز تو دعا. (دیوان کبیر. 35: 1)
گرداگرد گرفتن حلقه زدن دور کردن چنبر زدن دایره بستن پره کردن پره کشیدن پره داشتن پره بستن
گره بستن، گره دادن، گره در چیزی انداختن
حلقه زدن، دایره وار ایستادن مردم یا لشکریان، پره بستن
عقده زدن، بستن
Sketch
Butter
passar manteiga
fazer um nó
эскизировать
skizzieren
einen Knoten machen
buttern
smarować masło
zawiązywać węzeł
малювати ескіз
намазывать масло
завязывать узел